اگر براستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال !
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه میتوانستند تنها نباشند
قطار میرود
تو میروی تمام ایستگاه میرود
ومن چه قدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام
اگه نمیتونی وقتی قهری حرف بزنی حداقل مجبورم نکن سکوتت رو تحمل کنم! اجازه بده ازت دور شم. بزار وقتی سکوت رو تجربه کنم که تنهام, که یه امیدی ته دلم داشته باشم که چون نیستی حرف نمیزنی, که منتظر زنگ تلفن باشم, که...
سکوتت منو میکشه. میفهمی؟! من طاقت قهر ِ کلامی رو ندارم. میفهمی؟
همیشه از فاصله ها گله میکنیم
شاید یادمان رفته که در مشق های کودکی برای فهمیدن کلمات کمی هم فاصله لازم بود